جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۲، ۱۱:۲۱ ق.ظ
زیر باران دوشنبه بعدازظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
قبلاً این صحنه را... نمی دانم
در من انگار میشود تکرار
آه سردی کشید ، حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت: آرام باش! چیزی نیست
به گمانم کمری کمرم ...
دست من را بگیر ، گریه نکن
مرد گریه نمی کند، پسرم
چادرش را تکاند ، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضه ی کیست ؟
طرف کوچه رفتم و دیدم
در دیوار خانه ای مشکی است
***
با خودم فکر میکنم حالا
کوچه ی ما چقدر تاریک است
گریه ، مادر ، دوشنبه ، در ، کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است
شعر : سید حمیدرضا برقعی
۴
۰
۹۲/۰۱/۲۳